در فیلم یک عشق ناخوشایند، دختری به نام ایف، آرزو دارد انیماتور حرفهای شود و برای همین تمرکزش را میگذارد روی هدفش، نه عشق.اما او با مِنی آشنا میشود؛ او صاحب یک بوتیک فروش گیاه است و کمکم بینشان جاذبه شکل میگیرد.آنها به توافق میرسند که رابطهای موقّت داشته باشند، با تاریخی برای پایان، اما وقتی آن تاریخ نزدیک میشود، سوال پیش میآید آیا عشق میتواند بر قرارداد غلبه کند…